روزهای من...

Wednesday, January 14, 2009

گمشده

من گمشده ام،روزها با سرگشتگی به دور خودم میچرخم و نمیدونم دنبال چی هستم.به کتاب پناه میبرم ولی این هم کارساز نیست از خونه سعی میکنم بیرون نرم(خرج داره)در خانه باید مادر باشم مادری مهربان. به کجا میرسد این راه؟!؟!دخترک کوچولو بین اعداد مانده و من.... بین زندگی.
سراغ اینترنت میروم:آمار کشته شدگان در غزه به 1000 رسید" "بیشتر کشته شده ها کودکان بوده اند" ، کانادا در این جنگ نابرابر حق را یه اسرائیل داده و به ریش مایی که اومدیم به جایی که فکر میکردیم در اونجا انسان بابت انسان بودنش ارزشمنده خندیده.حالم داره به هم میخوره از این همه کثاقت.ن
هذیون میگم.مدت هاست دارم این کارو میکنم مدتهاست.اما من قویم!!باید باشم. اگه نباشم چی؟ هیچی مهم نیست فرقی هم مگه میکنه؟ تو باید به فکر بچه هات باشی عزیز من.بایدغذاهای خوب درست کنی باید خونت مرتب باشه تا همه توش آرامش داشته باشند باید کمد لباساتو مرتب کنی باید 6 تا دیکشنری بذاری جلوت تا بتونی کارنامه دخترک رو بخونی چون همسرت!
برای تو توضیحی نخواهد داد کارنامس دیگه میخوای مگه چی باشه؟!؟!؟ من بیسوادم در اینجا و نیازمند کمک!!!اما کمک چه کسی!؟!!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home