روزهای من...

Friday, November 24, 2006

مصاحبه

بالاخره تموم شد!روز 5 شنبه در پاریس مصاحبه داشتیم و خوشبختانه قبول شدیم حالا باید منتظر بقیه مراحل باشیم.ولی انگار یه بار بزرگ از روی دوشم بر داشته شد .از حالا به بعد منتظر پستهای بهتری باشید.

Friday, November 10, 2006

اخبار کهنه

تو این مدت خیلی چیزا بوده که وقت نکردم راجع به شون بنویسم اما فکرمو کماکان مشغول کردن یکی از این اخبار حکم صدام بود حکم اعدام به وسیله چوبه داروقتی قیافه مفلوک صدام رو در دادگاهش میدیدم وقتی بیچارگی و تو چشماش میدیدم بر گشتم به روزهایی که هنوز هم به خاطر آوردنش برام ترسناکه روزهایی که فقط 10 یا 12 ساله بودم ولی مرگ رو خیلی به خودم و خانواده ام نزدیک میدیدم به شبایی که توی زیرزمین با دختر عموم با شنیدن صدای آژیر مچاله میشدیم اونموقع با همون بچگیم دلیل بمباران شهرها برام مجهول بود و فکر میکردم کی دلش اومده دستور این کارو بده و همه جا شعار مرگ بر صدام بود پس صدام مسبب همه اون ترسها و دلهره های کودکی های من و ما بوده پس چرا الان از خبر اعدامش دلم گرفت چرا دیدن قیافه مفلوکش خوشحالم نکرد؟ اعدام صدام بازیی بیش نیست برای کسانی که برای رسیدن به نفت و موقعیت عراق صدام مزاحمشون بوده و مشروعیتی هست برای به کشتن دادن هزاران نفر از سربازان انگلیسی و آمریکایی گرفته تا افراد عادیی که هر روزه دارن تو بمب گذاریها تلف میشن.تمام اینها بازی قدرته در تمام مدت محاکمه نه کسی از بمبهای شیمیایی حلبچه گفت نه از بدبختی کردهای عراق!!نه از شروع جنگ بی دلیل با ایران!!!!اعدام صدام مثل پاک کردن صورت مساله هست نه پیدا کردن راه حل