روزهای من...

Friday, January 23, 2009

صداقت

تا 3 روز پیش رئیس جمهور آمریکا میگفت ما کسی را در زندان هایمان شکنجه نمیکنیم و تمام اینها که میگویند شرو ور است و برایمان حرف در آورده اند!!!دو روز پیش رئیس جمهور آمریکا گفت ما دیگر کسی را شکنجه نمیکنیم و زندان گوانتانامو باید تعطیل شود!!!!خوب شما فهمیدین بالاخره چی شد؟

Monday, January 19, 2009

به امید واهیی که افسردگی و تنهایی را از شانه های بزدایم به خانه رفتم. اما آنها مصرانه تعقیبم کردند. افسردگی"دستش را به محکمی روی شانه ام گذاشت و تنهایی مراسم بازجویی اش رو شروع کرد. حتی میلی به شام هم ندارم چون تحمل نگاه هایشان برایم ممکن نیست. نمی خواهم بگذارم از پله های آپارتمانم بالا بیایند اما من افسردگی را خوب می شناسم و بازداشتن او از ورود به حریمم بی فایده است وقتی که عزمش را جزم کرده باشد
اینها قسمتهایی از یک کتاب است اما انگار روز نگار زندگی من باشه!!!!ذ.

Wednesday, January 14, 2009

گمشده

من گمشده ام،روزها با سرگشتگی به دور خودم میچرخم و نمیدونم دنبال چی هستم.به کتاب پناه میبرم ولی این هم کارساز نیست از خونه سعی میکنم بیرون نرم(خرج داره)در خانه باید مادر باشم مادری مهربان. به کجا میرسد این راه؟!؟!دخترک کوچولو بین اعداد مانده و من.... بین زندگی.
سراغ اینترنت میروم:آمار کشته شدگان در غزه به 1000 رسید" "بیشتر کشته شده ها کودکان بوده اند" ، کانادا در این جنگ نابرابر حق را یه اسرائیل داده و به ریش مایی که اومدیم به جایی که فکر میکردیم در اونجا انسان بابت انسان بودنش ارزشمنده خندیده.حالم داره به هم میخوره از این همه کثاقت.ن
هذیون میگم.مدت هاست دارم این کارو میکنم مدتهاست.اما من قویم!!باید باشم. اگه نباشم چی؟ هیچی مهم نیست فرقی هم مگه میکنه؟ تو باید به فکر بچه هات باشی عزیز من.بایدغذاهای خوب درست کنی باید خونت مرتب باشه تا همه توش آرامش داشته باشند باید کمد لباساتو مرتب کنی باید 6 تا دیکشنری بذاری جلوت تا بتونی کارنامه دخترک رو بخونی چون همسرت!
برای تو توضیحی نخواهد داد کارنامس دیگه میخوای مگه چی باشه؟!؟!؟ من بیسوادم در اینجا و نیازمند کمک!!!اما کمک چه کسی!؟!!